ابومصبح عبدالرحمان بن عبدالله اعشی همداناَعْشی هَمْدان، ابومصبح عبدالرحمان بن عبدالله (۳۰-۸۳ق/ ۶۵۱ -۷۰۲م)، شاعر عصر اموی میباشد. ۱ - معرفیاصل او از جُشَم (شاخه ای از قبیله یمنی همدان ) است. [۲]
همدانی حسن، الاکلیل من اخبار الیمن و انساب حمیر، ج۱، ص۶۸، بیروت، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۷م.
[۳]
بلاشر رژی، تاریخ ادبیات عرب، ج۱، ص۵۱۷، پاریس، ۱۹۵۲-۱۹۶۶.
اعشی در کوفه متولد شد. وی در آغاز در ردیف فقیهان و قاریان کوفه بود و با عامر شعبی (ولادت ۱۰۳ قمری)، فقیه مشهور کوفه همنشینی داشت و خواهر او را به زنی گرفت، اما سرانجام، فقه و قرائت را رها ساخت و به شعر روی آورد. [۴]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۳۳-۳۴، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
[۵]
ابن عساکر علی، تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۱۰۰۳، عمّان، دارالبشیر.
[۶]
ابن عساکر علی، تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۱۰۰۵، عمّان، دارالبشیر.
[۷]
ابن شاکر محمد، عیون التواریخ، ج۳، ص۲۶۶-۲۶۷، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز.
[۸]
صفدی خلیل، الوافی بالوفیات، ج۱۸، ص۱۶۶، به کوشش ایمن فؤاد سید، ویسبادن، ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م.
[۹]
ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۵، ص۵۴، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۷م.
بلاشر [۱۰]
بلاشر رژی، تاریخ ادبیات عرب، ج۱، ص۵۱۷، پاریس، ۱۹۵۲-۱۹۶۶.
گرایشی موقتی و ضمنی به تشیع را در این دگرگونی بی تأثیر نمیداند.گفتهاند که اعشی با موسیقی دان هم روزگارش احمد نصیبی دوستی داشته، و نصیبی اشعار او را به آواز میخوانده است. [۱۱]
فارمر، هنری جورج، ج۱، ص۹، تاریخچه موسیقی عرب، لندن، ۱۹۶۷.
[۱۲]
بهبیتی نجیب محمد، تاریخ الشعر العربی حتی آخر القرن الثالث الهجری، ج۱، ص۹۱، قاهره، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
اعشی را میتوان شاعری سیاسی و هوادار زبیریان دانست، هر چند که شعرش از برخی عواطف سلحشوری، یا مدایح فرصت طلبانه تهی نیست. نیز گرایش تند به یمنیان و دفاع از ایشان، در سراسر شعرش آشکار است.۲ - تقرب به زبیریانوی در ۶۱ قمری در شمار سپاهیان سلم بن زیاد بود که به خُجَنده گسیل شدند. [۱۳]
یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۰۴.
ظاهراً پس از این واقعه در ۶۳ قمری به زبیریان که در صدد براندازی حکومت امویان بودند، پیوست. [۱۵]
بلاشر رژی، تاریخ ادبیات عرب، ج۱، ص۵۱۶، پاریس، ۱۹۵۲-۱۹۶۶.
پس از روی کار آمدن مروان بن حکم (حک ۶۴ – ۶۵ قمری /۶۸۴ – ۶۸۵ میلادی) به شام رفت و پس از چندی سرگردانی به نعمان بن بشیر ، کارگزار حمص که هوادار زبیریان بود، پیوست و با مدایحی از او و دیگر یمنیان حمص، پاداش های کلان ستاند. [۱۶]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۴۹-۵۰، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
[۱۷]
ابن عساکر علی، تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۱۰۰۴، عمّان، دارالبشیر.
[۱۸]
ذهبی محمد، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۴۱، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۱ق /۱۹۹۰م.
[۱۹]
بلاشر رژی، تاریخ ادبیات عرب، ج۱، ص۵۱۶، پاریس، ۱۹۵۲-۱۹۶۶.
[۲۰]
محاسنی زکی، شعر الحرب فی ادب العرب، ج۱، ص۱۰۳، قاهره، ۱۹۶۱م.
پس از مرگ نعمان در ۶۵ قمری، اعشی به ناچار به کوفه که تحت سیطره زبیریان بود، بازگشت.۲.۱ - رثای توابیناز اشعار وی در این دوره قصیده ای است که در آن شاعر نبرد توّابین به رهبری سلیمان بن صرد در عین الورده ، و شکست آنان را تصویر کرده است. او کشته شدگان را رثا میگوید و به امویان میتازد. این قصیده از مهم ترین قصایدی است که برضد امویان سروده شده است. [۲۲]
مسعودی علی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۹۶-۲۹۷، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۷۳م.
[۲۴]
محاسنی زکی، شعر الحرب فی ادب العرب، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳، قاهره، ۱۹۶۱م.
[۲۵]
خلیف یوسف، حیاة الشعر فی الکوفة الی نهایة القرن الثانی للهجرة، ج۱، ص۳۸۴- ۳۸۵، قاهره، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۸م.
۲.۲ - شرکت در جنگمیان سال های ۶۶ و ۶۷ قمری، اعشی در کنار اشراف کوفه و همدل با زبیریان بود که در جنگ های جبانة السبیع ، فدار اول و فدار دوم شرکت جست. وی در برخی از سروده های خود با اشاره به این وقایع، مختار و هوادارانش را سرزنش میکند و خود را دوستدار خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و پیرو قرآن معرفی مینماید. [۲۶]
بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۵، ص۲۳۴- ۲۳۵، بغداد، ۱۹۳۶م.
[۳۱]
خلیف یوسف، حیاة الشعر فی الکوفة الی نهایة القرن الثانی للهجرة، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۳، قاهره، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۸م.
در ۶۷ قمری، وی با سپاهیان مهلب که از سوی مصعب بن زبیر برای جنگ با خوارج فرستاده شده بودند، همراه میگردد. شاعر تا ۷۱ قمری در کنار مصعب است و پس از مرگ او قصیده ای طولانی در رثایش میسراید، [۳۲]
اعشی عبدالرحمان، بخشی از دیوان، ج۱، ص۳۱۲- ۳۱۵، همراه الصبح المنیر فی شعر ابی بصیر، به کوشش رودلف گایر، لندن، ۱۹۲۸م.
[۳۴]
بلاشر رژی، تاریخ ادبیات عرب، ج۱، ص۵۱۶، پاریس، ۱۹۵۲-۱۹۶۶.
۳ - تقرب به امویاناما پس از شکست زبیریان، وی گویا برای تقرب به دستگاه خلافت بنی امیه ، در زمان بشر بن مروان که بر عراق حکومت داشت، به سپاهیان زبیر بن خزیمه خثعمی برای جنگ با خوارج (در جلولاء) می پیوندد و پس از شکست سپاهیان اموی زبان به هجو فرمانده سپاه میگشاید که پنج بیت از آن در الاغانی نقل شده است. [۳۵]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۵۵-۵۶، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
پس از این تاریخ شاعر با دوست خود خالد بن عتاب ریاحی که از جانب حجاج عامل اصفهان شده بود، به آن شهر میرود، اما در آنجا از خالد که پیش تر بدو وعده یاری داده بود، جفا میبیند و گفتهاند که مدتی نیز به زندان افکنده میشود، به همین سبب به کوفه باز میگردد. [۳۶]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۴۵، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
[۳۷]
بلاشر رژی، تاریخ ادبیات عرب، ج۱، ص۵۱۶، پاریس، ۱۹۵۲-۱۹۶۶.
۳.۱ - اسارت و فرارپس از بازگشت به کوفه از جانب حجاج به سرزمین دیلم و نواحی دستبا (میان ری و همدان) فرستاده میشود و به اسارت دیلمیان در میآید، اما پس از چندی، به یاری دختری دیلمی که عاشق او شده بود، می گریزد (که در منابع دختر ترک پنداشته شده است). قصیده ای از او در این باره در دست است [۳۸]
اعشی عبدالرحمان، بخشی از دیوان، ج۱، ص۳۳۴-۳۳۶، همراه الصبح المنیر فی شعر ابی بصیر، به کوشش رودلف گایر، لندن، ۱۹۲۸م.
[۳۹]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۳۴-۳۶، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
[۴۱]
نالینو کارلو آلفونسو، تاریخ ادبیات عرب، ص۱۷۴، پاریس، ۱۹۵۰.
.۳.۲ - بیماری و رنجبار دیگر در حالی که به گفته خود حدود ۵۰ سال داشته است، به اجبار همراه سپاهی از کوفیان به مکران میرود و بر اثر اقامت طولانی در آنجا بیمار میشود. وی رنج های خود را در مکران ضمن قصیده ای بلند بیان میکند که تنها ۵۸ بیت از آن موجود است. [۴۲]
اعشی عبدالرحمان، بخشی از دیوان، ج۱، ص۳۲۶- ۳۲۹، همراه الصبح المنیر فی شعر ابی بصیر، به کوشش رودلف گایر، لندن، ۱۹۲۸م.
[۴۳]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۳۸-۴۲، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
به نظر میرسد که شاعر پس از تحمل سختی هایی در مکران، دیگر مایل نبود که به کوفه باز گردد، از همین روی، راهی سیستان میشود. در آن زمان عبیدالله بن ابی بکره والی سیستان در حال جنگ با رتبیل پادشاه ترک بود (۷۹ قمری) و پس از شکست عبیدالله، اعشی او را به سبب سوء تدبیر هجو میکند و بر سپاه شکست خورده اش، می گرید. [۴۴]
اعشی عبدالرحمان، بخشی از دیوان، ج۱، ص۳۱۷، همراه الصبح المنیر فی شعر ابی بصیر، به کوشش رودلف گایر، لندن، ۱۹۲۸م.
۴ - تقرب به ابن اشعثپس از مرگ عبیدالله، عبدالرحمان ابن اشعث به ولایت سیستان رسید (۸۰ قمری) و اعشی که با او خویشاوندی داشت، [۴۷]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۴۶، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
[۴۸]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۴۸ بیت ۱۵، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
از او خواست که از مالیات سیستان سهم بیشتری به او بخشد، اما ابن اشعث با درخواستش موافقت نکرد و به همین سبب، شاعر در قصیده ای مفصل که حاوی اطلاعات تاریخی است به برشماردن جنگ ها، دلاوری ها و یاوری های خود در دفاع و حمایت از ابن اشعث میپردازد و بدین سان، او را سرزنش میکند. [۵۰]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۴۷-۴۹، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
در ۸۱ قمری /۷۰۰ میلادی هنگامی که ابن اشعث بر حجاج خروج کرد، و اعشی که از حکومت بنی امیه دلخوشی چندانی نداشت و از جانب حجاج نیز چند بار بهسختی و رنج گرفتار آمده بود، فرصت را غنیمت شمرده، با ابن اشعث همراه شد و او را مدح، و سپاهیانش را در کوفه به جنگ ترغیب کرد و حجاج را با زبانی گزنده هجو گفت. [۵۲]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۴۵-۴۶، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
[۵۳]
محاسنی زکی، شعر الحرب فی ادب العرب، ج۱، ص۱۰۳، قاهره، ۱۹۶۱م.
۵ - وفاتپس از شکست ابن اشعث در واقعه دیرالجماجم در ۸۳ قمری، اعشی به همراه گروهی دیگر به اسارت در آمد، او را نزد حجاج بردند و حجاج اشعاری را که وی در هجوش سروده بود، یادآور شد. و تلاش شاعر برای جلب عطوفت حجاج و انکار هجویات خود به جایی نرسید و به دستور حجاج کشته شد. [۵۴]
خلیفة بن خیاط، تاریخ، ج۱، ص۳۶۶، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م.
[۵۵]
ابن حبیب محمد، اسماء المغتالین، ج۷، ص۲۶۶-۲۶۷، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۷۴ق /۱۹۵۵م.
[۵۷]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۵۸-۶۲، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
[۵۹]
ابن خلدون، العبر، ج۳، ص۱۱۴.
[۶۰]
محاسنی زکی، شعر الحرب فی ادب العرب، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴، قاهره، ۱۹۶۱م.
۶ - وادی شعرآنگونه که شایسته است اهتمامی به گردآوری و بررسی اشعار اعشی نشده است. رودلف گایر تنها ۵۰ قطعه از سروده های او را همراه دیوان اعشی ، میمون بن قیس به چاپ رسانید (لندن ۱۹۲۸ میلادی) که از آن میان ۱۵ قصیده طولانی و با اهمیت است. ۶.۱ - جایگاه ادبیاصمعی از اعشی به عنوان شاعری بزرگ یاد کرده است. شعر اعشی به همان شیوه کهن و بسیار روان، و تعبیراتش دارای طراوتی خاص است. وی در زمینه های مختلف چون مدح ، هجا ، عتاب و غزل شعر سروده، اما اشعار خود را بیشتر وسیله ای برای بیان حماسه های سیاسی، فتوحات و جنگ ها قرار داده است و به همین سبب، این نوع از اشعار او جایگاه ویژه ای دارد و برای ادب عربی ثروتی گرانبها به شمار میرود. [۶۲]
خلیف یوسف، حیاة الشعر فی الکوفة الی نهایة القرن الثانی للهجرة، ج۱، ص۳۳۶-۳۴۳، قاهره، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۸م.
[۶۳]
خلیف یوسف، حیاة الشعر فی الکوفة الی نهایة القرن الثانی للهجرة، ج۱، ص۴۰۰، قاهره، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۸م.
[۶۴]
بلاشر رژی، تاریخ ادبیات عرب، ج۱، ص۵۱۷، پاریس، ۱۹۵۲-۱۹۶۶.
۶.۲ - ساختمان قصایددو قصیده شکوائیه نیز دارد که پس از جدا شدن از همسرش ام الجلال، و ازدواج با زنی به نام جزله (یا خوله) سروده است. [۶۵]
اعشی عبدالرحمان، بخشی از دیوان، ج۱، ص۳۳۸-۳۴۰، همراه الصبح المنیر فی شعر ابی بصیر، به کوشش رودلف گایر، لندن، ۱۹۲۸م.
[۶۶]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۶، ص۵۱-۵۴، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی.
در باب زهد نیز ابیاتی از او در دست است که به عقیده برخی معاصران باید در ردیف نخستین سروده های او باشد، یعنی زمانی که با شعبی و دیگر خطیبان و واعظان کوفه آمد و شد داشته است. [۶۷]
ضیف شوقی، تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۳۳۲، العصر الاسلامی، قاهره، ۱۹۷۶م.
سروده های اعشی آنجا که برگرفته از تجارب شخصی و انفعالات درونی اوست، صادقانه و عمیق، و دارای تصویری هنری و لطیف است که خیال در آن موج میزند. [۶۸]
خلیف یوسف، حیاة الشعر فی الکوفة الی نهایة القرن الثانی للهجرة، ج۱، ص۳۳۷، قاهره، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۸م.
[۶۹]
خلیف یوسف، حیاة الشعر فی الکوفة الی نهایة القرن الثانی للهجرة، ج۱، ص۳۴۳، قاهره، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۸م.
در قصیده پنجم دیوان که نوعی رثای سیاسی است، امام حسین (علیهالسلام) را ستوده، و بر شهیدان کربلا گریسته است. [۷۰]
اعشی عبدالرحمان، بخشی از دیوان، ج۱، ص۳۱۵، همراه الصبح المنیر فی شعر ابی بصیر، به کوشش رودلف گایر، لندن، ۱۹۲۸م.
از چند کلمه فارسی که او به کار برده، کلمه نیم (لباس کوتاه، نیم تنه) جالب توجه است که در قصیده ۴۵ بیت ۷ آمده است. [۷۱]
اعشی عبدالرحمان، بخشی از دیوان، ج۱، ص۳۴۱، همراه الصبح المنیر فی شعر ابی بصیر، به کوشش رودلف گایر، لندن، ۱۹۲۸م.
بلاشر ساختمان قصاید اعشی را بررسی کرده است. [۷۲]
بلاشر رژی، تاریخ ادبیات عرب، ج۱، ص۵۱۷، پاریس، ۱۹۵۲-۱۹۶۶.
نسخه خطی شش قصیده از او در کتابخانه برلین موجود است. [۷۳]
آلوارت فون ویلهلم تئودور، «فهرست نسخههای خطی عربی کتابخانۀ سلطنتی برلین» در ۱۰ جلد، به آلمانی، برلین، ۱۸۸۷-۱۸۹۹م.
۷ - فهرستمنابع(۱) آمِدی حسن، المؤتلف و المختلف، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، ۱۳۸۱ق /۱۹۶۱م. (۲) ابن اثیر، الکامل. (۳) ابن حبیب محمد، اسماء المغتالین، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۷۴ق /۱۹۵۵م. (۴) ابن خلدون، العبر. (۵) ابن شاکر محمد، عیون التواریخ، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز. (۶) ابن عساکر علی، تاریخ مدینة دمشق، عمّان، دارالبشیر. (۷) ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۷م. (۸) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی. (۹) اصمعی عبدالملک، فحولة الشعراء، به کوشش چ تُری، بیروت، ۱۴۰۰ق /۱۹۸۰م. (۱۰) اعشی عبدالرحمان، بخشی از دیوان، همراه الصبح المنیر فی شعر ابی بصیر، به کوشش رودلف گایر، لندن، ۱۹۲۸م. (۱۱) بلاذری احمد، انساب الاشراف، بغداد، ۱۹۳۶م. (۱۲) بهبیتی نجیب محمد، تاریخ الشعر العربی حتی آخر القرن الثالث الهجری، قاهره، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م. (۱۳) تنوخی محسن، الفرج بعد الشدة، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۸ق /۱۹۷۸م. (۱۴) خلیف یوسف، حیاة الشعر فی الکوفة الی نهایة القرن الثانی للهجرة، قاهره، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۸م. (۱۵) خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م. (۱۶) دینوری احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر و جمال الدین شیال، قاهره، ۱۹۶۰م. (۱۷) ذهبی محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۱ق /۱۹۹۰م. (۱۸) سمعانی عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۲ق /۱۹۸۲م. (۱۹) صفدی خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ایمن فؤاد سید، ویسبادن، ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م. (۲۰) ضیف شوقی، تاریخ الادب العربی، العصر الاسلامی، قاهره، ۱۹۷۶م. (۲۱) طبری، تاریخ. (۲۲) محاسنی زکی، شعر الحرب فی ادب العرب، قاهره، ۱۹۶۱م. (۲۳) مسعودی علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۷۳م. (۲۴) همدانی حسن، الاکلیل من اخبار الیمن و انساب حمیر، بیروت، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۷م. (۲۵) یاقوت حموی، معجم البلدان. (۲۶) بلاشر رژی، تاریخ ادبیات عرب، پاریس، ۱۹۵۲-۱۹۶۶. (۲۷) آلوارت فون ویلهلم تئودور، «فهرست نسخههای خطی عربی کتابخانۀ سلطنتی برلین» در ۱۰ جلد، به آلمانی، برلین، ۱۸۸۷-۱۸۹۹م. (۲۸) فارمر، هنری جورج، تاریخچه موسیقی عرب، لندن، ۱۹۶۷. (۲۹) نالینو کارلو آلفونسو، تاریخ ادبیات عرب، پاریس، ۱۹۵۰. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اعشی همدان»، ج۹، ص۳۶۹۰. |